کد مطلب:329921 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:146

ذکر مصیبت دو فرزند زینب (س )
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

روز عاشورا زینب (س ) لباس نو بر تن عون و محمد كرد و آنها را از گرد و غبار تمیز نمود و سرمه بر چشمانشان كشید و شمشیر به دستشان داد، و آنها را آماده شهادت ساخت ، سپس آن دو را به حضور برادرش حسین (ع ) آورد و اجازه خواست كه آنها به میدان بروند.

امام نخست اجازه نمی داد، حتی فرمود: شاید همسرت عبدالله خشنود نباشد، زینب عرض كرد: چنین نیست ، بلكه همسرم به خصوص به من سفارش كرد كه اگر كار به جنگ كشید پسرانم جلوتر از پسران برادرت به میدان بروند.

زینب (س ) بیشتر اصرار كرد، سرانجام امام اجازه داد، زینب آن دو گل را به میدان فرستاده است )).

آن دو برادر به جنگ پرداختند، سرانجام محمد به شهادت رسید، عون كنار بدن گلگون محمد آمد و گفت : ((برادرم شتاب مكن به زودی من نیز به تو می پیوندم )).

محمد نیز جنگید تا به شهادت رسید، امام حسین (ع ) پیكر پاك آن دو نوجوان را بغل گرفت در حال كه پاهایشان به زمین كشیده می شد آنها را به سوی خیمه آورد.

عجیب آنكه بانوان به استقبال جنازه های آنها آمدند، همیشه زینب (س ) در پیشاپیش بانوان بود، ولی این بار زینب (س ) دیده نمی شد، او از خیمه بیرون نیامده بود تا مبادا چشمش به پیكرهای به خون تپیده پسرانش بیفتد و بی تابی كند و از پاداشش كم بشود.(111)

و شاید از این رو كه مبادا برادرش او را در این حال بنگرد و در برابر خواهر شرمنده یا بی جواب بماند.

حضرت زینب (س ) در این هنگام بیرون نیامد، ولی برای علی اكبر(ع ) در پیشاپیش بانوان به استقبال آمد (چنان كه قبلا ذكر شد).

مگو زینب بگو ام المصائب كاندرین عالم

قضا آماده بهرش صد بلای ناگهان دارد

مگو زینب بگو یك آسمان ، صبر شكیبایی

غلط گفتم ز صبرش شرمسازی آسمان دارد

گهی در كربلا او شش برادر را كفن پوشید

غلط گفتم زصبرش شرمسازی آسمان دارد

گهی بیند به جای شادی قاسم عزای او

گهی بر سینه ، داغ اكبر رعنا جوان دارد

گهی بیند جدا بازوی عباس علی از تن

دو چشم پر ز خون بر اصغر شیرین زبان دارد(112)


111-تذكرة الشهدا ء ص 156 و 157.

112-سوگنامه آل محمد، ص 291 و 292.